بالاخونه

اینجا بالاخونه ی منه...

چهارشنبه


گمونم همه ی ما یه دوران چت زدگی رو تجربه کرده باشیم! اینم واسه خودش دورانیه!
من هنوز هم از اون دوران یه چند تا آی دی از آدمایی که نمیشناسم تو مسنجرم دارم.
دیروز یه پی ام بهم رسید... مکالمه ی ناتمام بین ما رو بخونید. شما نظرتون چیه؟

؟ - هیچوقت عشق رو از کسی گدایی نکن. چون هیچوقت چیزای با ارزش رو به گدا نمیدن.
من - خب حاالا شما چه راهی رو برای رسیدن به عشق پیشنهاد میکنی؟
؟ - صبر کنی تا یکی از تو گدایی کنه. شاید تو چیز با ارزشی داشته باشی که با سخاوت به اون بدی.
من - اومدیم و اونایی که ازت گدایی کردن لایق این سخاوت نبودن. اونوقت قید عاشقی رو میزنی؟
.... و اینجا بود که دیگه جوابی نشنیدم. گمونم دی سی شد!

نظر شما چیه؟
عشق یه نیازه که باید به دست نیازمندش برسه؟
یا ... یه پاسخ به لیاقته؟!؟
برای من این سوال به جواب رسیده. اما سوال بزرگ من اینه...:
فرصت اثبات این لیاقت رو چطور باید به دست آورد؟
... میگن جوری که هیچوقت فکرشو نمیکردی و وقتی که اصلا انتظارشو نداشتی برات پیش میاد!
درسته؟؟؟
اما این انتظار بیمه نشده حوصله آدم رو سر میبره! آدمو خسته میکنه...

سه‌شنبه


بزرگترین شگفتی انسان برای من اینه که موجودیه با این خاصیت که خودش رو کنکاش میکنه و میخواد بدونه که چیه!
میخواد بدونه که چرا فلانجور فکر میکنه؟
میخواد بدونه چرا به یه سری چیزا اعتقاد داره...
احساسات خودشو تجزیه تحلیل میکنه...
براش سواله که چرا عاشق میشه؟!؟!!!!
و یا اینکه به دنبال سازنده اش میگرده!
این تراشه حاوی این سری سوالات از کجا و به چه شکل تو وجود ما قرار داده شده؟... یا ایجاد شده!؟
فکرشو بکنید...
شاید یه روز بیاد که یه روبات از خودش بپرسه: کی منو درست کرده! من از کجا هست شدم!
یه مقایسه بین خودمون و یه روبات انجام بدین! حتی مقایسه در مورد سوالات و جوابها. به سوالات خودمون در دنیای اونها جواب بدین و به دنیای خودمون تعمیم بدین و بر عکس! ببینین تا چه حد میتونه مثل تبدیل لاپلاس عمل کنه...
به زندگی ما و اونها از زاویه ی خالق و مخلوقی هم نگاه کنید! به کاستی های اونها و تواناییهای ما...

یاد فیلم Ai افتادم! که یکی از بهترین لوگو هایی رو داره که من ازشون لذت بردم
!

جمعه

عمو قربونش!
آرشم دل میبره با اون خنده های ملیحش!