بالاخونه

اینجا بالاخونه ی منه...

سه‌شنبه

داشتم از بلوار رد میشدم. اول به چپ نگاه کردم (اون شعر بچگیا یادم بود!! ) تا وسط رفتم و برای نصفه ی بعدی به راست نگاه کردم. تقریبا داشتم به پیاده رو میرسیدم که یهو یه پراید جلو پام ترمز زد! داشت از سمت چپ با چنان سرعتی میومد که کم مونده بود بهم بزنه! از جلوی من رد شد و رفت. منم دو تا دستامو به دو سمت بلوار گرفتم که بابا جون من! چرا اینوری؟؟؟
بعد یه 10 متری زد رو ترمز و پیاده شد. با خودم گفتم بازم یه معرفتی داره که میاد عذرخواهی کنه. زهی خیال باطل... آقا اومد نزدیکم و گفت: چیه واسه من دست بلند میکنی؟ :O
گفتم بهت میگم داری برعکس میای!!! گفت: مگه تو مامور راهنمایی رانندگی هستی به من میگی بلوار کدوم وریه؟!!
قصه رو کوتاه کنم... کار داشت به دعوا میکشید... خونسردی من هم عصبانیت طرفو بیشتر میکرد. بالاخره یکی دو نفر قائله رو تموم کردن. وقتی به خونه رسیدم تا 3-4 ساعت شوکه بودم!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی