یه دوستی تعریف میکرد و میگفت:
یه جایی با ماشین میرفتیم که خواستیم به خیابون سمت راست بپیچیم که یهو دیدیم یه موتوریه بوقش درومد که : هووووی! چه خبره داری منو زیر میگیری!!! بهش گفتیم عزیز من! تو چرا سبقت از راست میگیری؟ در ضمن ما که راهنما هم زدیم داریم میپیچیم!
طرف بر گشته و گفته: راهنما زدی که زدی! تو شاید دلت بواد خیلی کارا بکنی! (با لحن طلبکارانه!!!)
دوستم میگه ما اینقدر تو ماشین خندیدیم که طرف فکر کرد دیوونه ایم و با چند تا طعنه و کنایه راهشو گرفت و رفت.
یه جایی با ماشین میرفتیم که خواستیم به خیابون سمت راست بپیچیم که یهو دیدیم یه موتوریه بوقش درومد که : هووووی! چه خبره داری منو زیر میگیری!!! بهش گفتیم عزیز من! تو چرا سبقت از راست میگیری؟ در ضمن ما که راهنما هم زدیم داریم میپیچیم!
طرف بر گشته و گفته: راهنما زدی که زدی! تو شاید دلت بواد خیلی کارا بکنی! (با لحن طلبکارانه!!!)
دوستم میگه ما اینقدر تو ماشین خندیدیم که طرف فکر کرد دیوونه ایم و با چند تا طعنه و کنایه راهشو گرفت و رفت.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی