بالاخونه

اینجا بالاخونه ی منه...

چهارشنبه


گمونم همه ی ما یه دوران چت زدگی رو تجربه کرده باشیم! اینم واسه خودش دورانیه!
من هنوز هم از اون دوران یه چند تا آی دی از آدمایی که نمیشناسم تو مسنجرم دارم.
دیروز یه پی ام بهم رسید... مکالمه ی ناتمام بین ما رو بخونید. شما نظرتون چیه؟

؟ - هیچوقت عشق رو از کسی گدایی نکن. چون هیچوقت چیزای با ارزش رو به گدا نمیدن.
من - خب حاالا شما چه راهی رو برای رسیدن به عشق پیشنهاد میکنی؟
؟ - صبر کنی تا یکی از تو گدایی کنه. شاید تو چیز با ارزشی داشته باشی که با سخاوت به اون بدی.
من - اومدیم و اونایی که ازت گدایی کردن لایق این سخاوت نبودن. اونوقت قید عاشقی رو میزنی؟
.... و اینجا بود که دیگه جوابی نشنیدم. گمونم دی سی شد!

نظر شما چیه؟
عشق یه نیازه که باید به دست نیازمندش برسه؟
یا ... یه پاسخ به لیاقته؟!؟
برای من این سوال به جواب رسیده. اما سوال بزرگ من اینه...:
فرصت اثبات این لیاقت رو چطور باید به دست آورد؟
... میگن جوری که هیچوقت فکرشو نمیکردی و وقتی که اصلا انتظارشو نداشتی برات پیش میاد!
درسته؟؟؟
اما این انتظار بیمه نشده حوصله آدم رو سر میبره! آدمو خسته میکنه...

3 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

عشق یه موقعیته یه فرصت که باید به وجودش اورد!
همین!

۱۰:۲۷ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

عشق با عقل بيگانه است .
وقتي مياد تو فرصتي براي فکر کردن به اينکه آيا داري اونو گدايي
ميکني يا نه و يا اينکه آيا اون لايق چنين حس قشنگي هست يا نه ؟ نداري.
من که فکر نميکنم اون با چنين فلسفه هايي
آشنا باشه.
و سلام
شما مگه از قبل منو میشناختید که با اون کامنت فکر کردین که من نفردومی هستم؟
حالا چرا خسته ؟؟؟؟؟

۱۲:۱۲ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

سلام
نویسنده چند تا از پستهای اول دخترخاله بسیار عزیزمه که بسیار زیبا می نوشت و از وقتی دیگه واسه این بلاگ چیزی ننوشت بازار دید و بازدیدشو کساد کرد و مابقی قضایا و گرنه از ابتدا این وبلاگ دلکده خودم بود . اینو نوشتم چون دیدم زیاد این فرمولو واسه خودت سخت اش کردی.
درضمن من اگه بدونم که میتونم کمکی به کسی بکنم بسیار خوشحال میشم .
دریادل باشی و همیشه عاشق.

۵:۱۲ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی