گل من !
کی میاد اون بهاری که خورشیدش تن پوش برفیتو آب کنه؟ تا تن سبزتو ببینم؟ تا با صدای من غنچه کنی... و با گرمای نفسم غنچه هات بشکفن. تا اگه بی آبی تو این روزگار غصه دارت کرد شونه هام نذارن سرت پایین بیفته... تا با قطره های معجزه آسای عشق تا ابد سیرابت کنم. اما میترسم دیدن تن پوش سفید زمستونی زمین که منو از دیدنت محروم کرده به سفیدی موهام بپیونده. پس بالهامو میبندم خودمو روی زمین میندازم تا شاید گرمای تن عاشقم برفا رو آب کنه... از خدا یه چیز میخوام ؛ که تا لحظه ی رستن تو یخ نزنم. تا من باشم که بهار رو به زندگیت میارم. تا من باشم که...
2 نظر:
بهار از راه رسيده... صداي پاش رو من كه شنيدم. بوي تنش رو هم...
saaaaaaaaaaaalaaaaaaaaaaaam!!!!
khoobi ali agha?
az commentet mamnoon. khoshhalam kardi .bazam az inkara bokon . kolbeye ma mota'alegh be khodetoone
amadeye tabadole link ham hastam . age khasty begoo oK?
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی