بالاخونه

اینجا بالاخونه ی منه...

شنبه


اومدم سراغ آرشیو موسیقیم... دنبال آهنگی میگشتم تا با لحظه هایی که تنهاییِ همیشه آرومم ، مثل یه اسب اهلی ، رم کرده ! همصدا بشه . تا شاید باز بتونم سوارش بشم و مثل تمام این سالها و روزها رامش کنم. بین تمام آهنگهای متال...(که در واقع 90 درصد آرشیوم رو تشکیل میدن!) دنبال یه قطعه ی عاشقانه گشتم. خب... کم هم نیستن! اما هیچکدومشون حرف دل من رو نمیزدن. زیاد بود...از جدایی...نامهربونی...خیانت...دست سرنوشت.اما...
اما تنهایی من از جنس هیچکدوم نبود! تنهایی من تنهایی نابیه...ناب ناب. شاید تنها چیزیه که نابش ارزشمند نیست. کاش هیچوقت سعی نمیکردم بفهمم که چی دارن با زبونشون بلغور میکنن. تا شاید الان میتونستم روی خیلیاشون احساس خودمو بر چسب بزنم و... اما الان نمیشه ! انگار هیشکی تنهایی منو نداشته تا براش موسیقی بسازه. باید یه instrumental پیدا کنم. یا... با "parisienne moonligh" تویی رو که نبودنت... نه رفتنت ! تنهاییمو معنا کرده تو ذهنم تصویر کنم. و با "dont cry" گریه کنم ! تا آسمون ابری دلم وا شه...
واسم کامنت بذار ...

Parisienne Moonlight

I feel I know you
I don't know how
I don't know why

I see you feel for me
You cried with me
You would die for me

I know I need you
I want you to
Be free of all the pain
You hold inside

You cannot hide
I know you tried
To be who you couldn't be
You tried to see inside of me

And now I'm leaving you
I don't want to go
Away from you

Please try to understand
Take my hand
Be free of all the pain
You hold inside

You cannot hide
I know you tried
To feel...
To feel...

1 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

اين شعر رو حتما شنيدي كه :
كوهها با همند و تنهايند
همچو ما با همان تنهايان.....
خواستم بگم كه اين شعر خيلي راست مي گه. تازه خيلي عجيبه . آدما تا وقتي فكر مي كنن تنهان تمام تمركزشون رو مي گذارن واسه پيدا كردن كسي كه از تنهايي درشون بياره. وقتي پيداش كردن اونوقت بي قرار يه گوشه دنج و يه لحظه تنهايي مي شن.
من تمام عمرم احساس تنهايي كردم. حتي وقتي كه بعد از 4-5 سال به عشقم رسيدم و ازدواج كردم باز هم احساس خلا و تنهايي ولم نكرد. فقط چند ماهيه كه ديگه تو هيچ شرايطي تنها نيستم. اين با هم بودن با بقيه با هم بودنا زمين تا آسمون فرق مي كنه. لذتي داره اين همزيستي... هم آغوشي شايد... هم پيكري... نمي دونم چه اسمي مي شه روش گذاشت. اما آخر آرامشه....
حيف. حيف كه اين خلوت عاشقانه 2 ماه ديگه تمام مي شه. كودك كوچولو با اولين قدمي كه به اين دنيا مي گذاره اولين قدم رو به سوي جدايي ابدي بر مي داره . اين تلخه. خيلي تلخ

۱:۳۶ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی